حکایت روزه خواری
جمعه, ۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۱۶ ب.ظ
در ماه رمضان چند جوان پیر مردی را دیدند که یواشکی غذا می خورد.
به او گفتند: ای پیر مرد مگه روزه نیستی؟
پیرمرد گفت: چرا روزه هستم فقط آب و غذا می خورم جوانان خندیدند و گفتند واقعا؟
پیرمرد گفت: بلی، دروغ نمی گویم، به کسی بد نگاه نمی کنم، کسی را مسخره نمی کنم، با کسی با دشنام سخن نمی گویم، کسی را آزرده نمی کنم، چشم به مال کسی ندارم و ...
بعد پیرمرد به جوانان گفت آیا شما هم روزه هستید؟
یکی از جوانان درحالی که سرش را پایین نگهداشته بود به آرامی گفت خیر ما فقط غذا نمی خوریم.
۹۵/۰۴/۰۴
خیلی زیبا بود
مافقط غذا نمی خوریم